قالب وبلاگ

♥وبلاگ تفریحی رضا جون♥
(◕‿-)به وبلاگ من خوش امدیدಠ_ಠ
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید بفرمایین تو دم در بده ای دی من در یاهو soltan_007 هر کی خواست اددم کنه

پيوندها
کلبه ی من
حقیقت تلخ
انجمن استقلالی ها
عاشقانه من و تو (یونس)
یــــــــــاس عـــــــــــاشق
♥تنهاترین♥
بالا بردن امار بازدید وبلاگ
★★ استقلال آبروی فوتبال ایران★★
♥بهترین وبلاگ عاشقانه♥
ایرانیان2014
افزایش بازدید رایگان
فقــــــــــط لبخــــــــــــــــند(مرتضی)
مطالب بامزه و خنده دار (امیرعلی)
مرد باراني
دنیای دو دلی
شهرک قدس- کلاته بالا
نسیم مطهر 89
خنده دارترین جک ها....حتما بیا
سرگرمی و طنز و جوک شکرستون
اس ام اس عاشقانه
دختری از جنس باران
داستان .عاشقانه.شعر.ترانه
احساس پاکم
زاغمرز
سرگرمی و تفریحی بم پی
ذی القربی
همیار عشق
فوتبال پرست
استقلال قهرمان
بانوی اردیبهشت
وبلاگ مستر مسیح
بهترین چت روم ایران
جی پی اس موتور
جی پی اس مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان SOLTAN-----REZA-----BIYA2 و آدرس soltan-reza.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.












طراحی سایت

کد تازه کردن خودکار وب

آخرین مطالب


 
پنج شنبه 23 آبان 1392برچسب:شوهر مظلوم,, :: 9:33 :: نويسنده : مارشال

«همسرم با غم تنهایی خود خو می کرد»
 
موقـع بحث هوو  لیک هیاهـــــو می کرد!
 
بسکه با فکـــر و خیالات عبث می خوابید
 
نصف شب در شکـم آن زنه چاقو می کرد!
 
وقتی از رایحه ی عشق سخن می گفتم
 
زود پا می شد و تی شرت مرا بو می کرد
 
طفلکی مادر مــن آش که می پخت زنم-
 
معتقد بود در آن جنبـــــــل و جادو می کرد
 
بهـــر او فاخته می دادم و می دیدم شب
 
داخل تابـــه به آن سس زده کوکو می کرد!
 
آخـــــــر برج کــــه هشتم گرو نه می شد
 
باز از مـــــن طلب ماهــــی و میگو می کرد
 
فیش دریافتــــــــــی بنده از او مخفی بود
 
زن همکـــــار ولی دست مـــــرا رو می کرد
 
دخل یکمـــــــــاه مرا می زد و ظرف یکروز
 
خـــرج مانیکــــــــور و میزامپلی مو می کرد
 
گـــــر نمی دادم بــــــا اشک سر مژگانش
 
آب می زد بــــــــــه ته جیبم و جارو می کرد
 
هر زنی غیر خودش عنتــــر و اکبیری بود
 
شخص «جینا...» را تشبیه به «...لولو» می کرد!
 
مثل آن کارتـــــون از لطف مداد جـــــــادو
 
بوالعجب شعبده ای بــا چش و ابرو می کرد
 
دکتر تغذیه ای داشت که ماهی صد چوق
 
می گرفت از مــــن و تقدیم به یارو می کرد
 
صد گرم چونکه بر آن اسکلت افزون می شد
 
عصبی می شد و لعنت بـــه ترازو می کرد
 
عاقبت هیکل پنجــــــاه و سه کیلویی را
 
خون دل خورده و پنجــاه و دو کیلو می کرد
 
حسرت زندگی خواهــــر خود را می خورد
 
کاو بــــه مچ - تـــا سرآرنج- النگو می کرد
 
نظـــــــــــر مادرش از هر نظری حجت بود
 
هر چــــــــه می کرد فقط با نظر او می کرد
 
بر خلافش اگـــــر آن دم نظری می دادم
 
لنگــــــه ی کفش نثــــار من هالو می کرد
 
کاشکی دست بزن داشتم امــا چه کنم
 
که خدا قسمت او شوهـــــر مظلومی کرد!

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: